حکایت خاکی ها...
مردد بودم که نامش را چه بگذارم؟ هرچه فکر کردم چیزی به ذهنم نمی رسید ، اول کار را با طراحی شروع کرده بودم ، گفتم طراح بی باک! چند روزی به طراح بی باک معروف شد اما فهمیدم که از این نام خوشش نمی آید ، به قد و قواره اش نمی خورد! بیشتر "عاشق بی باک" بهش می آمد تا طراح بی باک ، مانده بودم چه کنم ، چه صدایش کنم ، پیامک دادم به ((عین لام)) گفتم که: شما چه اسمی روش می زارید؟ فرستاد: "عرفه". چه نام زیبایی با عین عرفه می شود عاشق شد ، با عین عرفه می شود تا عرش پرواز کرد ، راستی تا عرفه چیزی نمانده... (( عرفه را حسین عرفه کرد و خاک عرفه لباس های حسین را خاکی! حالا حکمت لباس خاکی را می فهمم ، اصلا از زمانی لباس خاکی باب شد که حسین روی خاک عرفه لباسش خاکی شد ، برای همین لباس خاکی گره خورده با سوز و اشک و دعا ، خود این لباس ظاهرش خاکی ست ولی باطنش تو را تا عرفه ای که از "عین"ش می توانی به عشق و عرش برسی می برد ، ببین شهدا را با همین لباس عاشق شدند و تا عرش پرواز کردند ، اصلا این لباس گره خورده با لباس های خاکی حسین که در کربلا تکه تکه شدند و غرق خون ، شهدای ما هم مثل حسین... عاقبت لباس های خاکی شد غرق خون شدن ، هرکس لباس خاکی را به تن کند باید آماده باشد برای خون دادن ، این لباس را کسانی می پوشند که می خواهند خون بدهند ، سر بدهند. لباس خاکی لباس عشق است و عشق همانی ست که در کربلا بر نیزه اش زدند )) . گفتم که بهترین اسم همین "خاکی ها" ست که هم عشق دارد ، هم عرش دارد ، هم عرفه. تا خاکی ها صدایش کردم لبخند رضایتش را دیدم ، کیف کرده بود از این اسم زیبا... زیبا مثل لباس خاکی... مثل عرفه... راستی تا عرفه چیزی نمانده... اینجا از عشق می نویسم که تا عرش بالا برود و اینجا "خاکِ" خاکی هایش همان خاک "عرفه" است. دردها ، دعاها ، سوزها ، دلتنگی ها واشتیاق ها از اینجا تا آن بالا می رود ، کدام بالا؟! اینجا که عرش است! نمی دانم... ولی اینجا از عشق می نویسم اینجا عشق ما عین سیاست ماست و سیاست ما عین عشق ما ، یعنی وقتی سیاسی می نویسم ، سیاسی نمی نویسم! بلکه عاشقانه می نویسم ، وقتی از خامنه ای می نویسم سیاسی نخوانش ، عاشقانه بخوانش ، که خامنه ای عشق ما و عشق ما عین سیاست ماست ، و اینجا همه چیز عین عشق ماست و عشق ما عین همه چیز ما ، و همه چیز خلاصه در "عین" عرفه ی ، عشق حسین است.
اینجا خاکی هاست ، یعنی عشق ، خون ، جنون.
پی نوشت:
1.خامنه ای عشق ماست و ما از "عین" همین عشق تا عرش پرواز می کنیم. با لباس خاکی!
2.از خاک زمین تا عرش برین را عشق به هم وصل می کند . نمونه اش کربلا...
3.کام من وقتی شیرین می شود که سیدالشهدا با انگشت مبارکش عسل شهادت را در دهانم بگذارد.
4.به دلیل پیش آمدن مشغله ای مدتی نبودم... از همه ی دوستان پوزش می طلبم.
- ۹۰/۰۸/۰۹