خاکی ها

اعترافات یک ذهن مجرم

خاکی ها

اعترافات یک ذهن مجرم

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات

Hc

سه شنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۱، ۰۷:۴۱ ق.ظ
آرام برای خودم قدم میزدم ، داشتم فکر میکردم به لحظه رسیدن و لحظه آزادی... لذت میبردم از ثانیه هایی که فقط در هوای عشق در محله ی عشق و به پای عشق می گذشتند... لذتی که در اثر ناگاه یک نگاه شد ذلت... داشتم لذت می بردم که نقش و نگار دیوارهای محله ای چنان چشمانم را از آن خود کرد که تابلوی بزرگ و سبزرنگ "پایان محدوده ی عشق آباد " را ندیدم ، چشمانم خیره مانده بودند به نور سبز انتهای محله ی ناشناس که 
  • سایه سایه

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی